کد مطلب:314243 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:297

کوبنده ی در کیست؟
نامه ی جناب حجت الاسلام و المسلمین، حامی و مروج مكتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام آقای شیخ محمدرضا خورشیدی، به دفتر انتشارات مكتب الحسین علیه السلام:

بسمه تعالی

السلام علیك یا مولای و سیدی یا اباالفضل العباس و رحمةالله و بركاته، أغثنی مطالبی جالب از زندگانی و مصائب قمر بنی هاشم باب الحوائج علیه السلام از



[ صفحه 54]



كتاب مولد العباس ابن علی علیه السلام. [1] .

1. روایت شده از قنبر غلام امیرالمؤمنین علیه السلام كه گفت: در حالی كه در مسجدالنبی صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه نشسته بودیم و امیرالمؤمنین علیه السلام در جمع ما مانند ماه شب چهارده در وسط آسمان صاف تشریف داشتند و ما را موعظه نموده و از بیم از جهنم داده و تشویق به بهشت می فرمودند، ناگاه مردی اعرابی آمد و مركب خود را در مسجد بست و وارد مسجد شد. وقتی امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در میان اصحاب دید كه نشسته اند آمد و سلام بر آن بزرگوار نمود و دست های آن سرور را بوسید و با ادب ایستاد.

امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمودند: ای برادر عرب حاجتت چیست و چه می خواهی؟ عرض كرد: ای آقای من شما آگاه ترید به آن.

قنبر می گوید: آن گاه امیرالمؤمنین علیه السلام به من توجه كردند و فرمودند: ای قنبر، به منزل برو و به بانوی خود زینب دختر فاطمه بنت رسول الله بگو: فلان كیسه پول را كه در فلان جامه دان در فلان جا هست، به تو بدهد (و بیاور).

عرض كردم: حب و كرامت، مخصوص خداوند و تو است، ای آقای من.

به منزل امیرالمؤمنین علیه السلام رفتم، دو بار در زدم، بار سوم فضه دم در آمد و گفت: كوبنده ی در كیست؟

گفتم: قنبر غلام اهل بیت. گفت: این قنبر حاجتت چیست؟ فرمان مولا و سیدم امیرالمؤمنین علیه السلام را به فضه گفتم.

فضه به داخل منزل بازگشت و من دم در ایستادم، صدای غریو شادی و سرور از درون منزل شنیدم. وقتی فضه آن كیسه ی پول مخصوص را آورد علت صدای شادی را پرسیدم.

گفت: همین الآن پسری برای امیرالمؤمنین علیه السلام به دنیا آمد. گفتم: از كدام یك از همسران حضرت؟ گفت: از ام البنین فاطمه بنت حزام علیهاالسلام، و



[ صفحه 55]



بانوی من زینب بنت فاطمه ی زهرا علیهماالسلام به من فرمود كه به تو بگویم: وقتی نزد امیرالمؤمنین رفتی به آن حضرت بشارت این نوزاد را بده و از اسم و كنیه ی و لقب این نوزاد سؤال كن. گفتم: حبا و كرامة. پس از رسیدن به مسجد و دادن كیسه پول به دست مبارك مولا در خدمت آن بزرگوار ایستادم، كیسه ی پول را به آن مرد مرد اعرابی عطا فرمودند و او رفت. بعدا امیرالمؤمنین علیه السلام به من توجه نموده، فرمودند: ای قنبر چه خبر داری؟ زیرا اثر خوشحالی و سرور در صورتت می بینم. عرض كرم: بلی، ای آقای من، به شما بشارت می دهم بشارت بزرگی. فرمودند: خیر است ای قنبر، این بشارت چیست؟ عرض كردم: ای آقای من، پسری برایتان به دنیا آمد، فرمودند: از كدام یك (از همسرانم) عرض كردم: از فاطمه ام البنین علیهاالسلام. فرمودند: چه كسی این خبر را به تو داد؟ عرض كردم: خادمه ی شما فضه وقتی كیسه ی پول را برایم آورد به من خبر داد و گفت كه زینب دختر فاطمه علیهماالسلام می گوید: مولایت را به این نوزاد بشارت بده و از اسم و كنیه و لقب او سؤال كن.

وقتی حضرت این بشارت را شنید از خوشحالی صورتش گل انداخت و فرمود: ای قنبر، برای این نوزاد مقام بزرگی نزد خداست، و اسامی و القاب او زیاد است.

برای نامگذاری و كنیه ی او من خودم به منزل می روم. همان وقت حضرت برخاسته به منزل تشریف فرما شدند، بعد از ورود به منزل، دخترش زینب را صدا زد و فرمود: دخترم زینب، پسرم را نزد من بیاور، زینب در حالی كه برادر نوزادش را كه پیچیده در پارچه ای سفید بود روی دست داشت آمد. وقتی نزدیك پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام رسید تبریك گفت و نوزاد را به آن بزرگوار داد (توجه به این نكته لازم است كه سن مبارك زینب كبری علیهاالسلام هنگام میلاد ابوالفضل علیه السلام بیست سال بود).

امیرالمؤمنین علیه السلام نوزاد را گرفت، در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت و نگاه طولانی به او فرمود، زینب كبری علیهاالسلام بعد از فراغ پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام از مراسم سنت میلاد، رو به آن حضرت كرد و عرضه داشت: ای پدر جان، اسم و كنیه ی این نوزاد چیست؟

فرمود: دخترم، اسم او عباس و كنیه ی او ابوالفضل و اما القاب او زیاد است از جمله ی آنها قمر بنی هاشم و سقا است. زینب علیهاالسلام بعد از شنیدن فرموده ی پدر



[ صفحه 56]



عرض كرد: پدر جان، اما اسم او كه عباس است در این نوزاد هم علامت شجاعت و دلاوری می باشد، و اما كنیه اش كه ابوالفضل است در این مولود هم نشانه ی شهامت و برتری هست، و اما لقب او به قمر بنی هاشم، علامت درخشندگی و جمال در او هست، ولی معنای سقا چیست؟ آیا برادرم سقا است.

امیرالمؤمنین علیه السلام در جواب فرمود: دخترم، نه آن طور كه تو فكر می كنی كه سقایی شغل و حرفه ی او باشد، بلكه او اهل و عشیره ی خود را سقایت می كند، او ساقی تشنگان كربلاست.

هنگامی كه این فرموده را زینب كبری علیهاالسلام شنید رنگ صورتش تغییر كرده بغض گلوگیر او شده اشك چشم او بر صورتش جاری گشت.

حضرت فرمود: از گریه خودداری كن، برادرت را بگیر، او را با تو امری مهم در پیش است. زینب علیهاالسلام نوزاد را در برگرفته به سوی مادرش برگرداند، ام البنین علیهاالسلام در حالی كه از اسم و كنیه و لقب فرزند خود سؤال می كرد به استقبال حضرت زینب علیهاالسلام شتافت.

زینب علیهاالسلام به او فرمود: اسم این نوزاد عباس و كنیه اش ابوالفضل و لقب او قمر بنی هاشم است. وقتی ام البنین علیهاالسلام لقب قمر بنی هاشم را شنید فریاد شادی سر داد و از خوشحالی صورتش گل انداخت و گفت: الحمدلله رب العالمین، الآن خواب من تأویل شد. زینب علیهاالسلام به او فرمود: آن رؤیا كه تأویل شد چه بود؟ ام البنین علیهاالسلام زینب علیهاالسلام را از خوابی كه قبل از ازدواج با امیرالمؤمنین علیه السلام دیده بود خبر داد.

هنگامی كه زینب علیهاالسلام جریان خواب را از ام البنین علیهاالسلام شنید خوشحال شد و صورت برادرش عباس علیه السلام را غرق بوسه كرد و فرمود:

به خدا عباس برتر از قمر است. [2] .



[ صفحه 57]




[1] چاپ قم، انتشارات رضي. نوشته ي مرحوم شيخ محمد علي الناصري كه از خطباي شهير و گرانقدر كشورهاي عربي بوده است.

[2] مولد العباس بن علي عليهاالسلام، ص 50 - 47.